۲۷ بهمن ۱۳۹۰

فدائی عاشق بی مثال (1)



دنیای امروزی ما عجیب است، هر کس سخن گوید و تحلیلی کند دور از اینکه به خطا رفته و حقیقت را درک کرده یا نکرده.
حقیقت یک شیء تا آن زمان بصورت کامل درک نمی شود تا آن را از نزدیک نبینی و لمس ننمایی.
بسیار از موضوعات با گفتار درک نمی شوند بخصوص امور معنوی و دینی، تا زمانی که به آن درجه و کمال باطنی نرسی آن حالت قلبی و فضای معنوی داخلی را احساس نمی کنی؛ اما نزدیک شدن با این حالت نیز خالی از اثر نیست بلکه تا حد زیادی احساسات پاک و پر نور چنین افرادی را درک می کنی و خلوص آنها را می فهمی.
امروزه بحثها و سخنهای زیادی در مورد کسانی که به خود بمب بسته و یا بواسطه وسیلۀ نقلیه ایی که مملو از مواد منفجره است در میان دشمنان اسلام، پایگاه هایشان و بر قطار آنان رفته و خود را منفجر می کنند بمیان می آید، هر کس تحلیلی کرده و یا آن را کاملا رد می کند (زیرا متاثر از تبلیغات سوء دشمن شده اند) و یا هم اگر قبول دارد بصورت ساده از کنار آن می گذرد در حالیکه فدائیان از همه چیز خود می گذرند جان، مال، اولاد و تمام چیز خود را وداع می گویند و بدون در نظر داشتن مادیات با کمال ایمان و عشق به آخرت و دلداگی به جنّات همیشه بهار، نیت خالصانه دیدار خداوند کریم را در دل دارند.
آنها را از نزدیک دیدن و با آنها همکلام شدن حلاوتی خاص دارد و آنگاه به خلوص نیت آنها می توان پی برد. آنگاه می توان فدایی را تعبیر کرد و یا گفت که کیست قضاوت بد از دور منشأ از جهل، متاثر شدن از تبلیغات زیاد دشمن، سادگی یا کم عقل بودن است، قضاوت  و تحلیل فقط مناسب کسی است که با آنان زندگی کرده و آنها را از نزدیک مشاهده کرده است.
با بسیاری از آنها زندگی کرده ام، همصحبت گشته و در سنگر رباط با ایشان یکجا بوده ام، خاطره ها داشته و اوج ایمانشان را مشاهده نموده ام.
آری آنان بطور واقعی عاشقان خدایند و عاشقان بهشت خدا…..
آنان ریختن خون خود را برای حصول رضای خدا و ضربه زدن به دشمنان دین امری بسیار آسان و ساده می پندارند….
آنان تکه تکه شدن اعضای بدن خود را قبول می کنند تا به لذتهای جاویدان آخرت برسند… آنان خود را منفجر می سازند تا تسکین دلهای غمدیده مسلمانان مظلوم باشند و با شکستن شوکت کفار مرحمی بر زخمهای آنها گذاشته باشند.
آنان را چنان شتابناک یافتم که گویا شب زفاف است و می خواهند به حجله بروند….
حالات عجیبی دارند گویا مسحور چیزی شده اند، برای انجام عملیات خود زیاد بی صبری می کنند چنانچه تشنه لبی در صحرا از دور آب و رودخانه ایی را ببیند با چه عجله و شتابی خود را به آن آب می رساند.
در همین ایام که برای عملیات نام نوشته اند و در انتظارند عجیب بشارات و الهامات در خواب یا بیداری برای آنها هویدا می گردد.
از روزی که در انتظارند لحظات حیرت انگیزی را ظاهر می سازند و کلمات بسیار پر معنایی از زبانهای مبارک آنان جاری می گردد.
نوجوانی را دیدم که در ترتیب عملیات بود، به سنتهای پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) زیاد توجه می کرد.
روزی در اتاقی بودیم و یک فرد نوجوان مجاهدی نیز آنجا حضور داشت و ما بنابر وضعیت خود مجبور بودیم که او را خبر کنیم که این نوجوان دومی فردی فدایی است و در همین روزها ترتیب عملیاتش درست می شود.
این جوان با دیدن مجاهد فدایی اشک از چشمانش جاری شد و با یک حیرت عجیبی به زیبایی اندام و چهره او و نیت انجام عملیات فدایی او می انداخت، مبهوت گشته بود زیرا برای اولین بار یک مجاهد فدایی در این نوع مشاهده می کرد.
نوجوان فدایی می خندید و به او دلداری می داد، پرسید چرا گریه می کنی؟ و انگار نه انگار…. با یک حالت تسکین و آرامش عجیبی می خندید.
روزی نشسته بودیم و او داشت سخن می گفت و در سخنانش چنین بیان داشت: لحظه ای که من دکمهء انفجار را فشار می دهم، شیطان دیگر سر و کله خود زده و می گوید وایی از دستم رفت دیگر نمی توانم جلویش را بگیرم و یا گمراهش کنم.
جملات عجیبی اند….
روزی که برای انجام عملیات رفت و کار خود را به اتمام رساند و تعدادی از دشمنان اسلام را از پای در آورد، جملات ارزشمندی به فرد رهنمای خود گفته بود که آن فرد با من بازگو کرد؛ می گفت: من به ایشان گفتم تو جوان هستی چرا با یک عملیات در یک لحظه این تن زیبای خود را منفجر می کنی؟ چرا همین طور بصورت عادی جهاد نمی کنی تا بعد ها شهید بشوی؟ (این فرد رهنما نیز جوان و جدیدا در جهاد شرکت کرده بود) اما مجاهد فدایی در جوابش می گوید: بمن بگو این جسم را کی پیدا کرده؟ رهنما جواب می دهد: الله، سوال دوم را می پرسید: کسی که یکبار چیزی را ابداع کرده و درست کند آیا برای بار دوم برایش مشکلی هست که دوباره درست کند؟ آیا آسان تر نیست؟ رهنما جواب می دهد: بله؛ در جواب رهنما می گوید: پس این چه مشکلی دارد که من جانی را که خدا درست کرده بخاطر او فدا کنم و او دوباره در روز قیامت جان و تن بهتر از این را به من عنایت می کند.
چه سخنانی پر معنا و عرفانی که رسوخ در قلبی دارد که مملو از یقین و  اعتماد به ذات پاک الله تعالی و اجر اخروی است، تا قلب یقین نکند کجا تن تسلیم می شود.

هیچ نظری موجود نیست: